حضرت حافظ...

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید * گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز * گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم * گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد* گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد * گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت * گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد * گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد * گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

ویرانه...

ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت

ویرانه دل ماست که با هر نگه تو صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت!

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش     بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم       آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود       گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو          بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد   بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون           آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام             جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش

ما و پلاس

سلام این روزها که پلاس یه روز بسته است و یه روزآنقدر سرعتش کمه که باید 2 ساعت بشینی تا یه فایل آپ بشه ، تازه از طرفیم می بینی دوستای خوب هم وطنت توی پلاس نیستند حسابی دل آدم می گیره البته شاید این دم امتحاناتی برای قشر دانشجو بهتر شد و می توانند به درسهاشون برسند به هر حال باید همیشه نیمه پرلیوان را دید البته اگر لیوانی و نیمه پری باشه!!!